دروغ یا حقیقت ?!

Any · 17:09 1403/02/06

 

پارت سوم......مایل به ادامه؟

 

 

 

شوگا :  کدوم اتاق

رز به بقیه نگاه کردو اتاقو نشون داد

شوگا و جونکوک رفتن سمت اتاق و بدون در زدن 
درو باز کردن

ویو آنی

وای وای حالا چیکار کنم کلاه گیسم پایین موند 
همونطور که سعی داشتم جایی برای پنهان شدن پیدا کنم
پوست  لبم رو میکندم

ناگهان در باز شد

قبل از اینکه برگردم گفتم :
بچه ها حالا چیکار کنم  اگه بفهمن من مینهو ام چی

صبر کن فهمیدم من از پنجره میرم
  و شما هیچ حرفی نمیز....

وقتی برگشتم کوک و شوگا رو دیدم
که با تعجب نگاهم میکردن

جیغ فرا بنفشی زدم 

قبل از اینکه برن و همچیزو به همه بگن درو بستم و 
آوردمشون تو  و.......

ویو جنی

رفتم تو آشپز خونه تا یچیزی بیارم اینا بخورن 
که ناگهان صدای جیغی شنیدم  و در صدم ثانیه
فهمیدم کی بود تا خواستم برم ببینم چیشده کلاه
گیس آنی رو دیدمو با دست زدم رو پیشونیم


دویدم  تو سالن و دخترا رو صدا زدم

اعضا : چیشده جنی ها

جنی : بچه ها بیچاره شدیم

لیسا : اونوقت چرا؟

کلاه گیسو نشونشون دادم

جیسو : فاتحمون خوندس آنی به سیخ میکشه مارو

رزی  : منو میبینین. به من میگن سیاه بخت 

جنی : چرا تو فقط سیاه بختی اونوقت

رزی : چون من اتاقو نشون پسرا دادم

لیسا : خب الان تا بقیه مشکوک نشدن بریم و وانمود کنیم جیغ برای جنی بوده  چون سوسک دیده

جنی : چرا من

لیسا : چون فقط صدای تو مثل آنیه و فقط تو بین جمع نبودی

جنی : اوکی

ویو کوک

با شوگا به سمت اتاق رفتیمو درو باز کردیمو دختری رو دیدیم
قبل از اینکه  حرفی بزنم اون شروع کرد به حرف زدن 

وقتی برگشت
دختری که خودشو جای مینهو
و دوست مینهو جا زده بود دیدم


تو شوک بودم

دختر جیغی کشید   که ناگهان توی اتاق کشیده شدیم و در بسته شد 


خواستم داد بزنم که  تو واقعا مینهو ایی 
که دستش رو دهن منو شوگا گذاشت

با لحن التماس گرانه ای لب زد :
تو رو جون جدتون ساکت باشید 
کسی نباید بفهمه من کیم آنی هستم


اخمی کردم که دوباره گفت :

میگم میگم همچی رو میگم  
فقط الان ساکت باشید

اینم دو تا پارت