Any.roman

Any.roman

دروغ یا حقیقت?!

دروغ یا حقیقت?!

Any · 09:33 1403/02/07

پارت چهارم.......مایل به ادامع؟

 

سری تکون دادیم و اون با شک دستشو از رو دهنمون برداشت

منتظر بهش خیره شدم که شروع کرد حرف زدن

آنی : م....من کیم آنی هستم  

سرشو پایین انداخت و ادامه داد 

آنی : خودمو پسر جا زدم تا هویت قبلیم از بین ببرم

شوگا :  باورم نمیشه همه این مدت داشتیم 

با دختری که قبلا عضو مافیا بوه کار میکردیم

آنی : من دیگه اون دختر نیستم 

( اینجارو با لحن محکم و کمی با داد بخونید)

دانای کل

کوک میخواست حرفی بزنه که صدای لیسا پشت در اومد

لیسا آنیو صدا زد که بیاد جلو در


وقتی انی رفت جلوی در به قدری اعصبانی 
به لیسا نگاه میکرد که لیسا گفت :

به خدا رزی لو دادت

آنی : چیکار داری بزار با بدبختیم به توافق برسم بعد میام


لیسا : میخواستم کلاه گیستو بدم تو اشپز خونه بود

آنی : آم ممنون که آوردیش

ویو کوک


کوک : من هنوزم باورم نمیشه که تو مینهو باشی 
چطوری تغییر قیافه میدادی 

آنی : الان لابد میخوای نشونتون بدم

شوگا : آره

ویو آنی

رفتم جلوی میز آرایش و خودمو شکل پسر درست کردم
بعد رفتم از تو حموم لباسامو برداشتمو عوض کردم

و اومدم بیرون

S.K :پشمانم

رفتیم پایین پیش اعضا و گفتن باید بریم  دیگه مینهو

ته اعصبانی خواست چیزی بگه ولی کوک گفت نمیخواد  بگی هیونگ


بعد رفتن به خونه


کوک : به خدا اگه بزارم اول بری حموم مینهو اگه بزارم کوک نیستم اصغرم

بعد دوید سمت حموم

از اونور هم مینهو دوید 

هردو باهم رسیدن پس سنگ کاغذ قیچی کردن

و کوک باخت

آنی «مینهو» : خدافظ اصغر اقا


کوک حالت مظلوم گرفت و گفت : دلت میاد من اصغر باشمم آخهه

آنی : برو برو عمرا بزارم تو اول بری

کوک پوکر شد : عیش اصلا برو نخواستیم

 

 

 

خب برای پارت بعدی شرط میزارم ۵ تا لایک 

و اگر قلمم رو دوست ندارید تو کامنت ها بگید

دروغ یا حقیقت ?!

دروغ یا حقیقت ?!

Any · 17:09 1403/02/06

 

پارت سوم......مایل به ادامه؟

 

 

 

شوگا :  کدوم اتاق

رز به بقیه نگاه کردو اتاقو نشون داد

شوگا و جونکوک رفتن سمت اتاق و بدون در زدن 
درو باز کردن

ویو آنی

وای وای حالا چیکار کنم کلاه گیسم پایین موند 
همونطور که سعی داشتم جایی برای پنهان شدن پیدا کنم
پوست  لبم رو میکندم

ناگهان در باز شد

قبل از اینکه برگردم گفتم :
بچه ها حالا چیکار کنم  اگه بفهمن من مینهو ام چی

صبر کن فهمیدم من از پنجره میرم
  و شما هیچ حرفی نمیز....

وقتی برگشتم کوک و شوگا رو دیدم
که با تعجب نگاهم میکردن

جیغ فرا بنفشی زدم 

قبل از اینکه برن و همچیزو به همه بگن درو بستم و 
آوردمشون تو  و.......

ویو جنی

رفتم تو آشپز خونه تا یچیزی بیارم اینا بخورن 
که ناگهان صدای جیغی شنیدم  و در صدم ثانیه
فهمیدم کی بود تا خواستم برم ببینم چیشده کلاه
گیس آنی رو دیدمو با دست زدم رو پیشونیم


دویدم  تو سالن و دخترا رو صدا زدم

اعضا : چیشده جنی ها

جنی : بچه ها بیچاره شدیم

لیسا : اونوقت چرا؟

کلاه گیسو نشونشون دادم

جیسو : فاتحمون خوندس آنی به سیخ میکشه مارو

رزی  : منو میبینین. به من میگن سیاه بخت 

جنی : چرا تو فقط سیاه بختی اونوقت

رزی : چون من اتاقو نشون پسرا دادم

لیسا : خب الان تا بقیه مشکوک نشدن بریم و وانمود کنیم جیغ برای جنی بوده  چون سوسک دیده

جنی : چرا من

لیسا : چون فقط صدای تو مثل آنیه و فقط تو بین جمع نبودی

جنی : اوکی

ویو کوک

با شوگا به سمت اتاق رفتیمو درو باز کردیمو دختری رو دیدیم
قبل از اینکه  حرفی بزنم اون شروع کرد به حرف زدن 

وقتی برگشت
دختری که خودشو جای مینهو
و دوست مینهو جا زده بود دیدم


تو شوک بودم

دختر جیغی کشید   که ناگهان توی اتاق کشیده شدیم و در بسته شد 


خواستم داد بزنم که  تو واقعا مینهو ایی 
که دستش رو دهن منو شوگا گذاشت

با لحن التماس گرانه ای لب زد :
تو رو جون جدتون ساکت باشید 
کسی نباید بفهمه من کیم آنی هستم


اخمی کردم که دوباره گفت :

میگم میگم همچی رو میگم  
فقط الان ساکت باشید

اینم دو تا پارت
دروغ یا حقیقت ?!

دروغ یا حقیقت ?!

Any · 15:29 1403/02/06

پارت دوم......مایل به ادامع؟

 



لیسا : بسه دخترا برید آماده شید

اعضا : چشم عباس آقا

لیسا : «پوکر» 

اعضا رفتن اتاقاشون 

بعد عوض کردن لباساشون خواستن از خونه برن بیرون ولی همون لحظه زنگ به صدا در اومد

بچه ها متعجب سمت در رفتن و وقتی باز کردن  کوک رو دیدن

کوک : مینهو کجاست 

جنی : مارو شناخت بچه ها گند زدید با این تغییر قیافتون

جیسو :  نه که آرایش تو بیسته بیستهه

کوک : گفتم مینهو کجاست ( با داد)

اعضا به آنی خیره شدن  و منتظر بودن حرف بزنه

آنی :  خب ام اون.... اون رفتش قبل اینکه شما برسی

کوک : اونوقت شما کی باشیددد؟؟

آنی : یکی از دوستاش

کوک با اعصبانیت رو به اعضا : وای به حالتون اگه بفهمم دروغ گفته باشید

و بعد رفت


لیسا : این چرا  اینطور شده بود 


جیسو :  نمیدونم

رزی : بنظرم بهتره برای یوقت دیگه بزاریم بیرون رفتنو

جنی : موافقم

یهو صدای زنگ گوشی آنی به صدا در میاد

وقتی رفتن پیش گوشی  دیدن  اعضا تماس تصویری گرفتن 

همون لحظه صدای در دوباره به صدا در اومد 

جنی : بدبخت شدیم دوستان

جیسو : خب واقعیتو بهشون بگیم 

رزی :  موافقم بگیم که مینهو همون آنیه

لیسا : باید اول نظر آنی رو بدونیم

آنی با صدای  بلند گفتنه بهشون نمیگید من کی هستم  هرجور شده فهمیدید؟

اعضا : آره

کوک و تهیونگ : اگر درو باز نکنید میشکونیمش

جنی : برو کلاه گیستو بزار آنی بدووو

آنی رفت تو اتاق و شروع کرد درست کردن خودش

جیسو هم درو وا کرد

اعضا اومدن تو 

شوگا : مینهو کجاست ( با اعصبانیت)

رزی : تو اتاقه الان میاد

 

 

دروغ یا حقیقت ?!

دروغ یا حقیقت ?!

Any · 17:05 1403/02/03


پارت اول.....مایل به ادامه؟

 

 



خب این رمان در باره ی بی تی اسه
انی = اسم خودته

«من انی ام  کسی که خوشو جای پسر  به اسم مینهو جا زده تا...»

ویو انی ( مینهو)

کلاه گیسمو درست کردمو رفتم بیرون

-سلام

اعضا : سلام مینهو

نامی: ساعت بیداری مینهو خان حالا کجا به سلامتی

- میرم پیش لیسا

کوک : منظورت دوست دخترته دیگه 

-اون دوستمههه

ته: برسونمت؟

- نهه چیزه ام نه ممنون

ته : باشه

ویو به خونه ی اعضای بلک پینک

لیسا : چطوری آنیی

-خستمه

جنی :تو که تا ساعت  12 خواب بودی

-تو از کجاا میدونی

جیسو :زنگت که زد کوک جواب داد گفت خوابی

رزی: بعدش دوباره زنگ زد  ته گفت خوابی

- خببب بیاید بریم خریدد

لیسا: اول تغییر چهره بدیم که فنا نریزن سرمون

- من که خود نیاز ندارم فقط باید کلاه گیسو بردارمو آرایشمو پاک کنم

جنی : لباس داری آنی

- ارهه تو اتاقمه دیگهه

جنی : مگه نبردیشون

- نه 

جیسو : چرا نمیای تو  بلک پینک؟

رزی : جیسو راست میگه چرا نمیای؟

- چون چ چسبیده به را  مرض که ندارم قبولم نکردن




خب برای پارت اول بسه چون پارت اوله کم گذاشتم

   اگر خوشتون اومد  وبلاگمونو دنبال کنید